سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] کارها چنان رام تقدیر است که گاه مرگ در تدبیر است . [نهج البلاغه]

تاریخکده
خانه | ارتباط مدیریت |بازدید امروز:0بازدید دیروز:8تعداد کل بازدید:21769

مهسا :: 87/6/31::  12:3 عصر

سلام دوستان

امروز با یه مطلب در باره ی تطابق کوروش بزرگ و ذوالقرنین اومدم

امیدوارم خوشتون بیاد... این مطلب  چند سال پیش به اثبات رسیده

و در تفسیر المیزان و نمونه نوشته ی علامه طباطبایی و در کتب

 برخی از مراجع و دانشمندان دیگر به درستی ان اشاره کرده...

تورات:در تورات ، کتاب مقدس یهودیان ، کوروش به عنوان ناجی قوم یهود به دفعات ذکر شده است . و این افتخاری برای ما ایرانیان است.

در تورات فصلی است که به دانیال نبی(Daniel )( که مرقد مطهرشان در شوش است ) نسبت

داده شده و آن را سفر دانیال می نامند. در  ایام اسارت بنی اسرائیل ? بلا و بیچارگی در آنها

افتاده بود ? شهرهایشان خراب و قومیت آنان متزلزل گردید و معبد مقدسی که مورد تکریم آنها

 بود بدست بابلیان افتاد . یهود از این واقعه بی اندازه غمگین و نا امید شده و نمی دانستند چه

وقت ? چگونه و به دست چه کسی از این شب سیاه اسارت رها می شود. چنین بر می آید که

 در آن روزهای سیاه ? دانیال پیغمبر ظهور می نماید و با پیش بینی ها  ? تعبیر خواب  و

غیبگویی های عجیب خود به پادشاهان بابل نزدیک می شود . سلاطین او را به دربار خود راه

داده گرامی داشتند و بالا دست غیبگویان و ساحران نشاندند .


رویای دانیال که حاوی خبر آزادی یهود است بدین صورت است که:در سال سوم از جلوس

پادشاه "بیلش فر" من در شهر "سوس هیرا" از نواحی عیلام در کنار رود" اولائی" بودم برای

 بار دوم رویایی به نظر من رسید . در این رویا دیدم که قوچی در کنار رود ایستاده و دو شاخ بلند

 دارد ? این دو شاخ یکی بطرف پشت او خم شده بود ? قوچ با دو شاخ خود غرب و شرق و

جنوب را شخم می کرد و می کند . هیچ حیوانی نبود که در برابر او ایستادگی کند . بنابراین

هرچه می خواست می کرد . در همین حال که من در فکر انجام کار این قوچ بودم متوجه شدم

 که یک بز کوهی از طرف مغرب در حالی که زمین را با شاخ خود می کند پیش می آید ? میان

 پیشانی این بز یک شاخ بزرگ و عجیب کاملا پیدا بود . کم کم بز کوهی به قوچ دو شاخ نزدیک

شد و سپس خشمناک بر او تاخت و در این حمله دو شاخ او را شکست و قوچ  دو شاخ در برابر

 او از مقاومت عاجز ماند . کسی هم نبود که قوچ را از چنگالش رهایی دهد . (( سفر دانیال ?-

? ))
آنگاه همین کتاب از قول دانیال می گوید : جبرئیل بر او نازل شد و رویای دانیال را بدین نحو

تفسیر کرد که : قوچ ذوالقرنین نماینده اتحاد دو گروه ماد و پارس است . یک نفر پادشاه قوی بر

 این دو کشور حکمرانی می کند . بطوری که هیچ دولتی قادر به مقاومت در برابر او نخواهد

بود . اما بز کوهی یک شاخ که بعد از قوچ پیدا شده مقصود از آن ممکلت یونان است و شاخ

برجسته میان پیشانی او دلالت بر اولین پادشاه آن سرزمین می کند . (( ??-?? ))


به روایت تورات ? این  پیش گوئی دو کشور ماد و پارس را با دو شاخ مجسم می کند و وقتی که

 این دو یکی و متحد شدند شخصیت آن دو کشور به یک قوچ دو شاخ( قوچ ذوالقرنین )نماینده

شده است . آن بز کوهی تک شاخ که این قوچ را مقهور خواهد کرد به اسکندر تعبیر شده و

اوست که بالاخره توانست سالها پس از کوروش آخرین پادشاه هخامنشی را شکست دهد.

چیزی که لازم به تذکر است این است که کلمه قرن در زبان عربی و عبری هر دو یکی است و

وصف این قوچ که به زبان عربی ذوالقرنین(صاحب دو شاخ) می شود در زبان عبری به لوقرانیم

آمده که همان معنای ذوالقرنین را می دهد. در رویای دانیال به یهود بشارت داده شده که پایان

دوره اسارت و بردگی و آغاز زندگی آزاد و آبرومند آنان روزی خواهد بود که شخصیت ذوالقرنین

 پدیدار شود یعنی دو کشور ماد و پارس با هم متحد شده با بابل به دشمنی برخاسته و یهودیان

 را آزادی بخشد . چند سال پس از پیشگوئی دانیال ? این پادشاه که ایرانیان او را کوروش ?

 یونانیان سایرس و یهودیان خوروش می نامند ظهور کرد . دو کشور ماد و پارس را متحد ساخت

و بعد به بابل هجوم برد و بدون زد و خورد به آن شهر وارد شد ? آنان را به کنعان (فلسطین

امروزی) باز گرداند و معبد مقدس را بنا کرد.


در تورات باز غیر از سفر دانیال در دو سفر دیگر(  یشعاه ?  یرمیاه ) نیز پیشگوئی هایی هست

که در سفر اول نام کوروش عینا آ مده است (در صورت عبری "خوروش" ). داستانهای دیگری

غیر از داستان فتح بابل در مورد کوروش در تورات آمده است که در متن آنها به قوم وحشی

"گوگ و ماگوگ"(در عربی یاجوج و ماجوج) اشاره شده است ? که علاقمندان می توانند برای

مطالعه آنها به تورات مراجعه کنند. از کوروش در کتب آسمانی و تاریخی همواره به نیکی

یادشده است .ضمنا یادآور می شویم که یادی از اسکندر مقدونی در  تورات نیست.

 

حکاکی انسان بالدار در پاسارگاد(Pasargade) که حدود یک و نیم قرن پیش توسط

باستانشناسان غربی کشف شد ظاهرا  وجه تقدس کوروش را در نظر مردم آن زمان یادآور می

 شود. در بالای این اثر به سه زبان زنده آن دوران نوشته شده بود " من کوروش پادشاه

ایرانم ..." که امروز کاملا از بین رفته اما اسنادِ آن موجود است . سبک هنری خاص این اثر

مربوط به دوره قبل از تخت جمشید است . به شاخها( قرن ) دقت کنید که نمادهای عجیبی را

در بر گرفته اند.

قرآن کریم:

بسم الله الرحمن الرحیم

و یسئلونک عن ذى القرنین قل ساتلوا علیکم منه ذکرا.

اگرچه نام  کوروش در قرآن(Qur"an) صراحتا برده نشده اما شواهد و قرائن تاریخی و مذهبی و

 منطقی بسیاری نشان از این حقیقت دارد که  ذوالقرنین قرآن همان کوروش کبیر است و این

افتخاری دیگر برای ما ایرانیان رقم می زند. البته مسکوت ماندن این مسئله ریشه های تاریخی

 و سیاسی فراوان دارد. در قرون اولیه پس از اسلام ? بسیاری از دانشمندان ایرانی به اشتباه

ذوالقرنین را " اسکندر" تفسیر کرده اند ? اما بعدها ثابت شد که ذوالقرنین قرآن ? بنا بر آیات خود

 قرآن ? قطعا اسکندر نیست.  مفسران عصر جدید از جمله  مولانا ابوالکلام محیی الدین احمد 

آزاد ( ????-????) وزیر فرهنگ سابق کشور هند و از نزدیکان گاندی در تفسیر معروفش به 

اردو بنام « ترجمان قرآن » ( که استاد باستانی پاریزی رساله او را با شرح و بسط لازم به

فارسی ترجمه کرده : « ذوالقرنین یا کوروش کبیر» ) ? مفسر بزرگ حضرت علامه طباطبائی

صاحب المیزان و آیت الله مکارم شیرازی صاحب تفسیر نمونه ، و بعضی از قرآن پژوهان از

جمله شادروان خزائمی صاحب « اعلام القرآن » و زبانشناس بزرگ معاصر آقای دکتر فریدون

بدره ای در کتاب « کوروش کبیر در قرآن مجید و عهد عتیق » و بسیاری دیگر ? هر یک

به نوعی درباره ذوالقرنین تحقیقات علمی به انجام رسانیده اند که یکی بودن ذوالقرنین قرآن

کریم و کوروش از آنها نتیجه گیری می شود.

 

در سوره کهف آیات ?? تا ?? به نام و بعضی اعمال ذوالقرنین و ویژگیهای شخصیت وی اشاره

شده است .  در قرآن از ذوالقرنین به نیکی یاد شده است و داستان او در قرآن شامل چند بخش اصلی است:

مُلک حق در روی زمین به حکم خدا: و از تو اى پیامبر درباره ذو القرنین سؤال مى‏کنند، در 

پاسخ ایشان بگو به زودى بخشى از سرگذشت او را براى شما بازگو مى‏کنم. ما او را در روى

زمین قدرت و حکومت دادیم و اسباب هر چیز را در اختیارش گذاشتیم. ذو القرنین از این امکانات استفاده کرد و راه سفر را در پیش گرفت.

 سفر به غرب دنیا:  تا به غروبگاه آفتاب رسید. در آنجا چنین در نظرش مجسم شد که

خورشید در چشمه یا دریایى تیره و گل‏آلود فرو مى‏رود و در آنجا مردمى را دید که ترکیبی از

انسان‏هاى نیک و بد بودند. گفتیم اى ذو القرنین، آیا مى‏خواهى مردمان بدشان را مجازات کنى

، یا روش نیکویى در مورد آن‏ها انتخاب مى‏نمایى؟ ذو القرنین گفت: ما کسى را که ستم ورزیده

مجازات خواهیم کرد; سپس او به سوى پروردگارش باز مى‏گردد و خداوند او را مجازاتى

شدیدتر خواهد نمود. و اما کسى که ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پاداشى نیکوتر از

استحقاقش خواهد داشت و ما به فرمان خود، او را به کارى آسان واخواهیم داشت.

سفر به شرق دنیا: سپس بار دیگر از وسایلى که در اختیار داشت به درستی استفاده کرد

 و به طرف مشرق حرکت نمود. همچنان به راه خود به طرف مشرق ادامه داد تا به صحرایى

 نزدیک به محل طلوع خورشید رسید. در آنجا دید که خورشید بر جمعیتى طلوع مى‏کند که

برایشان در برابر تابش آفتاب، هیچ‏گونه پوشش و سایبانى قرار نداده بودیم.(ظاهرا این قوم

ابتدایی صحرانشین فن ساخت لباس و خانه نداشتند)آرى، ذو القرنین این چنین بود! و ما به

خوبى از امکانات و فعالیت‏هاى او آگاه بودیم. 

 سفر به طرف کوه‏هاى یاجوج و ماجوج: باز از وسایل مهمى که در اختیار داشت استفاده کرد و

 به قصد سفر حرکت نمود. همچنان راه خود را ادامه داد تا به میان دو کوه رسید و در کنار آن د

و کوه ، قومى را یافت که هیچ سخنى را نمى‏فهمیدند(خیلى ساده لوح بودند)آن گروه - وقتى

 ذو القرنین را با آن شوکت و توانایى دیدند - به او گفتند: اى ذو القرنین، طایفه یاجوج و ماجوج

در این سرزمین فساد مى‏کنند، آیا حاضرى خراجی از ما بگیرى و میان ما و آن‏ها سدى ایجاد

نمایى؟! ذو القرنین در پاسخ آنان گفت: اموال و امکاناتى که پروردگارم در اختیارم گذاشته ، از

آنچه شما پیشنهاد مى‏کنید بهتر است. بنابراین من از شما اجر و مزد نمى‏خواهم! فقط مرا با

نیروى انسانى کمک کنید تا میان شما و آن‏ها سد محکمى ایجاد نمایم!

 

ساختن سد : در ابتداى کار سدسازى، ذو القرنین چنین دستور داد: قطعات بزرگ آهن برایم

بیاورید و آن‏ها را روى هم بچینید تا اینکه کاملا میان دو کوه را بپوشانند. بعد گفت: در اطراف آن

آتش بیفروزید و در آن بدمید. آنان چنین کردند تا قطعات آهن سرخ و گداخته گردید. اکنون مس

 مذاب برایم بیاورید تا روى این بریزم!(ساخت چنین سدی در آن زمان از فن آوری بسیار بالایی

 برخوردار بوده است) و به این ترتیب، سدى آهنین در مقابل یاجوج و ماجوج ایجاد کرد،پس از

آن دیگر آن گروه مفسد قادر نبودند از روى آن عبور کرده یا راه نفوذ و حفره‏اى در آن ایجاد کنن

د. ذو القرنین در پایان کار سد گفت: این سد خود نعمت و رحمتى از پروردگار من است! گمانکنید

 این یک سد جاودانى و ابدى است، بلکه آن زمان که وعده پروردگارم فرارسد، آن را در هم

مى‏کوبد و به یک سرزمین صاف و هموار مبدل مى‏سازد و وعده پروردگارم حق است و تحقق

خواهد یافت.

                             دلایل تطابق کورش و ذوالقرنین

با توجه به تفاسیر این آیات توسط دانشمندان برجسته علوم قرآنی ، علت نزول آیات در جدال

قریش و پیامبر(ص) و در نظر داشتن روایات توراتی و آشنایی یهود با کوروش ، و قیاس تاریخی

 شخصیت کوروش با دیگر فرمانروایان(مثلا اسکندر مقدونی)چنین بر می آید که ذوالقرنین قرآن

 همان ذوالقرنین تورات یعنی کوروش کبیر شاهنشاه ایران می باشد. که در زیر اختصارا به این مقایسه ها می پردازیم:

از آیات قوق چنین برداشت میشود که اول ذی القرنین مردى مؤمن به خداوند و روز قیامت و

متدین به دین حق بوده است. در قرآن مستقیما به نبوت او اشاره نشده است پس در نبوت او

شک است. اما احادیثی در دست است که به نوعی ختی تایید نبوت ذوالقرنین نیز هست. از

امام محمد باقر(ع) روایت است که خداوند هیچ پیامبری را به سلطنت مبعوث نگردانید به جز

چهارکس پس از زمان نوح: اول ایشان ذوالقرنین است و دیگر داوود و سلیمان و یوسف. از تاریخ

 نیز چنین بر می آید که کوروش فردی موحد و خداپرست  و انسان دوست بوده است.

ذوالقرنین قرآن اگر بر قومی مسلط می شد به عدالت با آنان رفتار می کرد و کوروش هم

همینطور . بنا به قول هرودوت مورخ شهیر یونانی « کوروش فرمان داد تا سپاهیانش جز به

روی جنگجویان شمشیر نکشند و هر سرباز دشمن که نیزه خود را خم کند نکشند ، طوریکه

توده ملت ، مصائب جنگ را احساس نکردند » و حتی بر پادشاهان اسیر از جمله کروزوس

پادشاه تجاوزگر  لیدیه رحم اورد و او را بخشید و از ملتزمان رکاب خویش قرار داد . کوروش

پادشاهی سخی و کریم و ملایم بود و حرص مال اندوزی نداشت. اما این موارد از نظر

تاریخی در مورد اسکندر صدق نمی کند و غیرممکن است که در قرآن کریم از فردی

خورشیدپرست و خونریز به نیکی یاد شود.

 

دوم- به تصریح قرآن شروع لشکر کشی ذوالقرنین به سمت غرب بوده است. و حال

آنکه مسیر لشکر کشی اسکندر از غرب به شرق بوده است.

سوم ذوالقرنین پس از لشکر کشی به مغرب ، متوجه سمت مشرق شده و به سمت

مشرق لشکر کشی کرده است که از نقطه نظر تاریخی با لشکر کشی کوروش به مکران و

 سیستان و حدود و حوالی بلخ انطباق دارد و ظن قوی این است که کوروش در این سفر ، بلاد

 سند را هم فتح کرده است و ایرانیان ، سند را هند می نامیده اند و از این جهت در کتیبه

داریوش ، نام هند نیز در میان نامهای ممالک بیست و هشت گانه مفتوحه ذکر شده است.

چهارم ذوالقرنین قرآن با قومی وحشی یاجوج و ماجوج  مواجه شده است و این با رفتن

کوروش به سمت شمال و کوههای قفقاز و نبرد با اقوام وحشی « سکا » انطباق دارد. در اینجا

 کوروش اقوام وحشی را عقب راند و در معبر « داریال » ( تنگه داریول ) که معبری بوده است

 که از آن راه به اقوام مجاور تعدی و تجاوز می کردند ، سدی با آهن و مس می سازد و شک

نیست که این دیوار همان سدی است که کوروش بنا نهاده است.

این سد در منابع قدیمی ارمنی "بهاک گورائی" (????? ??????) یا "کابان گورائی" خوانده

شده است که به معنای "دربند کوروش" یا "گذرگاه کوروش" هستند که این دلیلی است بر

اینکه کوروش آن سد را ساخته است. در منابع گرجی به آن سد، دروازه آهنین می گویند. رود

کورا (Kura) که در نزدیکی این سد جریان دارد نیز از قدیم با نام کورا شناخته می شد که از نام

 کوروش اقتباس شده است. یونانیان به این رود سایرس (Cyrus) می گفتند، که یونانی شده

نام کوروش است. این دلایل برای اثبات اینکه این سد را کوروش ساخته است کافی به نظر می رسند.

 پنجم اینکه اخیرا در پاسارگاد مجسمه ای پیدا شد که شک همه را به یقین تبدیل کرد.

این مجسمه دارای دو شاخ در بالای سرش است که با ذوالقرنین منطبق است.زیرا

میگفتند ذوالقرنین تاجی بر سر داشت که روی ان دو شاخ بود.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ